مریض دار، که او را بیمار و رنجور باشد، آنکه متعهد خدمت بیمار باشد، (آنندراج)، پرستار و مواظب شخص بیمار، (ناظم الاطباء)، پرستار، پرستان، بیماروان، بیماربان، (یادداشت مؤلف) : هرکجا باشددلی می چیند از چشم تو درد هرکجا نازی بود بیماردار چشم تست، صائب (از آنندراج)
تیماردار. پرستار. غمخوار. کسی که نگاهداشت و نگهبانی و محافظت کسی را بعهده گیرد: کمر بست شیده به پیش پدر فرستاده او بود و تیماربر. فردوسی. در عشق تو صد همدم تیماربرم باید تنها چه کنم چون کس تیماربرم نبود. عطار