حالت و کیفیت بی فرمان. نافرمانی. فحشاء. (یادداشت مؤلف). عصیان. تمرد. سرکشی: از حد و غایت بی فرمانی درمگذر که پدیدار است اندازۀ بی فرمانی. منوچهری. گرم از پیش برانی تو بشوخی نروم عفو فرمای که عجز است نه بی فرمانی. سعدی
بیماربانی. بیمارداری. پرستاری. (یادداشت مؤلف) : تطلیه، بیماروانی کردن. (تاج المصادر بیهقی) (المصادر زوزنی). التمریض، بیماروانی کردن یعنی در کار بیمار ایستادن. (مجمل اللغه)