جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با بی میانجی

بی میانجی

بی میانجی
مُرَکَّب اَز: بی + میان + جی، بی واسطه، (دانشنامۀ علائی ص 124)، مقابل میانجی
لغت نامه دهخدا

بی دیانتی

بی دیانتی
بیدینی. نادرستی: شاه مثال داد کنیزک را که جریمت و تهمت بشاهزاده اضافت کرده بود و بجنایت و بیدیانتی منسوب گردانیده فضیحت و رسوای خلق گردانند. (سندبادنامه ص 322)
لغت نامه دهخدا

بی زیانی

بی زیانی
بی ضرری، بی گزندی، بی آسیبی:
گر از اخترم بی زیانی بود
شما را ز من شادمانی بود،
فردوسی،
گر ایزد مرا زندگانی دهد
وز آن اختران بی زیانی دهد،
فردوسی
لغت نامه دهخدا