جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با به پیوست

بهم پیوستن

بهم پیوستن
با هم متصل شدن. ملحق شدن. بهم آمدن: ودیگر آنکه پند و حکمت و لهو و هزل بهم پیوستند. (کلیله و دمنه). هر دو شق بهم پیوست. (کلیله و دمنه)
لغت نامه دهخدا

به بیوسی

به بیوسی
امیدواری. رجاء واثق. چشم نیکی داشتن. امیدوار به خیر بودن:
به بیوسی از جهان دانی که چون آید مرا
همچنان کز پارگین امید کردن کوثری.
انوری.
به بیوسی چو گربه چند کنم
زآنکه چون سگ ز بد نپرهیزد.
انوری
لغت نامه دهخدا

به بیوس

به بیوس
امیدوار. که چشم نیکی دارد. که انتظار خیر می برد:
گربۀ به بیوس نتوان برد
هم در این بیشه بود شیر عرین.
انوری.
رجوع به مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا