جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با بوی خوش

پای خوش

پای خوش
زمین گلناک و مرطوب که بسبب رفت و آمد بسیار خشک و سخت شده باشد
پای خوش
فرهنگ لغت هوشیار

بوی سوز

بوی سوز
ظرفی که در آن آتش می ریزند و بخور دود می کنند، آتشدان، بخوردان، عودسوز، افسونگر، پریسای، برای مِثال تو پری من بوی سوزم گر بُوَد صد بوی خوش / بوی سوزی می کنم تا بشنوم بوی تو را (ملاطغرا - لغتنامه - بوی سوز)
بوی سوز
فرهنگ فارسی عمید

خوش خوش

خوش خوش
کنایه از از روی خوشی
کم کم، به تدریج و تأنّی، مُتَدَرِّج، رَفتِه رَفتِه، اَندَک اَندَک، خُوش خُوشَک، کَم کَم، پِلِّه پِلِّه، جَسته جَسته
خوش خوش
فرهنگ فارسی عمید