پیچیده شدن پیچیده شدن تاب یافتن خمیده شدن، در نوردیده شدن، ملفوف شدن: ملتوی شدن، منحرف شدن بگشتن، مشکل شدن (کلام سخن) : پیچیده شدن سخن، درهم پیوستنبهم درآمدن: التیاث پیچیده شدن چیزی بر چیزی، مجعد گشتن (موی) موغول شدن: تعکش پیچیده شدن موی فرهنگ لغت هوشیار
پیچیده شدن پیچیده شدن التواء. (زوزنی). تلوی. (تاج المصادر). اطواء. انهصار. (منتهی الارب) : التیاث، پیچیده شدن چیزی بر چیزی. (تاج المصادر). هتهته، پیچیده شدن سخن. عکش، تعکش، پیچیده شدن موی و بر هم نشستن آن. (منتهی الارب) لغت نامه دهخدا