معنی باز تابش
باز تابش
منعکس
تصویر باز تابش
فرهنگ واژه فارسی سره
واژههای مرتبط با باز تابش
باز دارش
باز دارش
بازداشتن، محبوس کردن
فرهنگ لغت هوشیار
بازتابی
بازتابی
Echoing, Reflective, Reflectively
دیکشنری فارسی به انگلیسی
بازتابی
بازتابی
эхонирующий , отражающий , рефлексивно
دیکشنری فارسی به روسی
بازتابی
بازتابی
widerhallend, reflektierend, reflektiv
دیکشنری فارسی به آلمانی
بازتابی
بازتابی
що відлунює , відбивний , рефлексивно
دیکشنری فارسی به اوکراینی
بازتابی
بازتابی
echoujący, refleksyjny, refleksyjnie
دیکشنری فارسی به لهستانی
بازتابی
بازتابی
回响的 , 反射的 , 反射性地
دیکشنری فارسی به چینی
بازتابی
بازتابی
ecoando, reflexivo, reflexivamente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
بازتابی
بازتابی
echeggiante, riflessivo, in modo riflessivo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی