معنی آیین گذاری - فرهنگ واژه فارسی سره
واژههای مرتبط با آیین گذاری
آسان گذاری
- آسان گذاری
- سماحت. مسامحه. تسامح. مسامحت. مساهله. اغماض:
به آسان گذاری دمی میشمار
که آسان زیَد مرد آسان گذار.
نظامی
لغت نامه دهخدا
مین گذاری
- مین گذاری
- اژدر نهی جای دادن مین درمحلهای مخصوص برای جلوگیریاز پیشرفت دشمن: (مین گذاری بین مرزآلمان شرقی و غربی)
فرهنگ لغت هوشیار
مین گذاری
- مین گذاری
- جای دادن مین (آلت منفجرشونده) در محل های مخصوص برای جلوگیری از هجوم یا پیشرفت دشمن. رجوع به مین شود
لغت نامه دهخدا