جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با آیین گذاری

آسان گذاری

آسان گذاری
سماحت. مسامحه. تسامح. مسامحت. مساهله. اغماض:
به آسان گذاری دمی میشمار
که آسان زیَد مرد آسان گذار.
نظامی
لغت نامه دهخدا

مین گذاری

مین گذاری
اژدر نهی جای دادن مین درمحلهای مخصوص برای جلوگیریاز پیشرفت دشمن: (مین گذاری بین مرزآلمان شرقی و غربی)
مین گذاری
فرهنگ لغت هوشیار

مین گذاری

مین گذاری
جای دادن مین (آلت منفجرشونده) در محل های مخصوص برای جلوگیری از هجوم یا پیشرفت دشمن. رجوع به مین شود
لغت نامه دهخدا