معنی آهنگیده - فرهنگ واژه فارسی سره
واژههای مرتبط با آهنگیده
آهنجیده
- آهنجیده
- بیرون کشیده شده، قد کشیده، بَرهیختِه، آهازیدِه، آهیختِه، فَراهیختِه، آهِختِه، بَرکِشیدِه، آختِه
فرهنگ فارسی عمید
آهنگیدن
- آهنگیدن
- قصد کردن. آهنگ کردن، آهنجیدن. کشیدن، چنانکه آب را از چاه و جز آن:
کرده شیران حضرت تو مرا
سرزده همچو گاو آب آهنگ.
سنائی
لغت نامه دهخدا
آهنجیده
- آهنجیده
- بیرون کرده. برکشیده. مسلول. مشهر. آخته. آهیخته. آهخته، مسلوب. برکنده، مجذوب
لغت نامه دهخدا