جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با آغازگر

آغازگر

آغازگر
آنکه کاری را شروع کند، آغاز کننده، در ورزش در اسب دوانی، کسی که فرمان حرکت به سوارکاران می دهد
آغازگر
فرهنگ فارسی عمید

آغازگر

آغازگر
آغاز کننده، در اصطلاح اسب دوانی، کسی که فرمان حرکت می دهد
آغازگر
فرهنگ فارسی معین

آغاز گر

آغاز گر
آغاز کننده، (اسب دوانی) آنکه بسوار کاران فرمان حرکت دهد
آغاز گر
فرهنگ لغت هوشیار

آمارگر

آمارگر
آنکه ماء مور انجام دادن امور مربوط به آمار است ماء مور احصائیه
آمارگر
فرهنگ لغت هوشیار