آرامی آرامی نام تیره ای از سامیان، نام آرام فرزند سام فرزند نوح، نام زبانی است منسوب به آرام فرهنگ لغت هوشیار
آرامش آرامش آرامیدن، فراغت راحت آسایش، طماء نینه سکینه، صلح آشتی، ایمنی امنیت، خواب اندک و سبک، سکون یاآرامش با جفت. آرامش مباشرت باوی هماغوش گردیدن با او. یاآرامش جان. یاآرامش جهان فرهنگ لغت هوشیار
آرامی آرامی مربوط به آرام مثلاً قوم آرامی، بنابر روایات، آرام پسر پنجم سام بن نوح بوده است، زبانی از خانوادۀ زبان های حامی - سامی که اکنون جمعی از مسیحیان سُریانی در حوالی موصل به آن تکلم می کنند فرهنگ فارسی عمید
آرامش آرامش آسایش، آسودگی، فراغ، سکون، سکوت، کنایه از امنیت، مقابلِ جنگ، کنایه از صلح فرهنگ فارسی عمید