جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با آبلوچ

آبلوج

آبلوج
شکر، قند سفید، برای مِثال تا آبلوج همچو تبرزد نشد به طعم / تا چون نبات نیست به پیش نظر شکر (پوربهای جامی - لغتنامه - آبلوج)، نبات
آبلوج
فرهنگ فارسی عمید

آبلوج

آبلوج
قند مکرر، (تحفه)، قند سفید، و آن را اَبْلوج نیز گویند و اُبْلوج معرب آن است:
تا آبلوج همچو تبرزد نشد بطعم
تا چون نبات نیست بپیش نظر شکر
بادا نهاده در دهن دولتت مقیم
دست نشاط و عیش بفتح و ظفر شکر،
پوربهای جامی
لغت نامه دهخدا

بلوچ

بلوچ
تکۀ گوشت سرخ رنگی که روی سر خروس درمی آید، تاج خروس، خوچ
بلوچ
فرهنگ فارسی عمید

بلوچ

بلوچ
علامتی که بر تیزی طاق و ایوان نصب کنند، تاج خروس، صفحه نازکی که بر روی ساقه عمودی در جایی مرتفع آن را قرار دهند و آن به سهولت گردش می کند و معبر باد را نشان می دهد، پارچه گوشتی که بر ختنه گاه زنان می باشد و بریدن او سنت است
بلوچ
فرهنگ فارسی معین

بلوچ

بلوچ
علامتی که بر تیزی طاق و ایوان نصب کنند. (برهان).
لغت نامه دهخدا