شیشه، بلور، برای مِثال آبگینه همه جا یابی از آن بی محل است / لعل دشخوار به دست آید از آن است عزیز (سعدی - ۱۷۶)آیینه، برای مِثال دو خانه دگر زآبگینه بساخت / زبرجد به هر جایش اندر نشاخت (فردوسی - ۲/۹۴)تنگ بلور، شیشۀ شراب
سُرخاب، گرد یا مادۀ سرخ رنگی که زنان به گونه های خود می مالند، گُلگونِه، غازِه، غَنج، غَنجَر، غَنجار، غَنجارِه، گَنجار، آلغونِه، بُلغونِه، غُلغونِه، گُلگونِه، گُلغونِه، وُلغونِه، لَغونِه، والگونِه، بَهرامَن