جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با از دسته

از دست

از دست
زیر دست فرو دست مطیع محکوم، سنخ هم سنخ، از طرف از جانب از قبیل، از عهدهء: این کار از دست... بر نمیاید) توضیح زم اضافه است
فرهنگ لغت هوشیار

از دست

از دست
از طرف، از جانب، از عهده، از عهدۀ مثلاً از دست او کاری بر نمی آید، این کار از دست او بر نمی آید
از دست
فرهنگ فارسی عمید

بی دسته

بی دسته
مُرَکَّب اَز: بی + دسته، مقابل دسته دار: کوزۀ بی دسته چو بینی بدو دستش بردار. (یادداشت مؤلف، رجوع به دسته شود
لغت نامه دهخدا