معنی نظم نظم آراستگی، آراستگی، انتظام، انضباط، ترتیب، تنظیم، سازماندهی، سامان، قاعده، قانون، نسق، نظام، شعرمتضاد: نثر فرهنگ واژه مترادف متضاد