معنی نزدیک نزدیک پهلو، جنب، حوالی، کنار، هم جوار، حدود، قریب، قریب الوقوع، مقارن، پیش، نزد، خویش، خویشاوند، قوم، مقرب، محرم، مشرف، مقارنمتضاد: دور فرهنگ واژه مترادف متضاد