معنی ناهموار ناهموار کج، معوج، ناصاف، بی ترتیب، بی نظم، درشتناک، پست وبلند، پشته، گریوه، خشن، درشت، ستبر، گنده، نخراشیده، ناراست، ناشایسته، نامعقولمتضاد: هموار فرهنگ واژه مترادف متضاد