جدول جو
جدول جو

معنی ناظر

ناظر
کارگزار، مباشر، وکیل، متصدی، مراقب، تماشاچی، تماشاگر، حاضر، شاهد، نظاره گر، عاشق
فرهنگ واژه مترادف متضاد