جدول جو
جدول جو

معنی ناشی

ناشی
بی تجربه، تازه کار، کم تجربه، ناآزموده، نامجرب، دراثر، متاثر، منتج
متضاد: آزموده
فرهنگ واژه مترادف متضاد