جدول جو
جدول جو

معنی منقول

منقول
جابه جاکردنی، انتقال پذیر، قابل حمل
متضاد: غیرمنقول، بازگو، روایت، نقل، نقل شده، روایت شده، مروی، نقلی
متضاد: عقلی، معقول
فرهنگ واژه مترادف متضاد