جدول جو
جدول جو

معنی منفصل

منفصل
جدا، دور، سوا، گسسته، گسیخته، منفک، منقطع
متضاد: متصل، پیوسته، اخراج، برکنار، عزل
فرهنگ واژه مترادف متضاد