جدول جو
جدول جو

معنی منعقد کردن

منعقد کردن
بستن، سفت کردن، تنظیم کردن، برپا کردن، برگزار کردن، تشکیل دادن، ترتیب دادن
فرهنگ واژه مترادف متضاد