معنی منشور منشور اجازه، حکم، خط، رقعه، رقیمه، طغرا، طومار، عرضحال، عریضه، فرمان، کاغذ، مراسله، مرقومه، مکتوب، نامه، نبشته، نوشته، ورقه، بلور، چندوجهی، پراکنده، منتشر، زنده شده، مبعوث، اصول، نظریات فرهنگ واژه مترادف متضاد