معنی مماشات کردن مماشات کردن مدارا کردن، سازش کردن، نرمی به خرج دادن، سازگاری کردن، مدارا کردن، همراهی کردنمتضاد: لجاجت ورزیدن فرهنگ واژه مترادف متضاد