جدول جو
جدول جو

معنی معلق

معلق
آونگ، آویخته، آویزان، اندروا، تعلیق شده، سرازیر، سرنگون، معطل، معوق، برکنار، بلاتکلیف، پادرهوا، بی پایه، غیرثابت، آونگ دار، به صورت معلق
فرهنگ واژه مترادف متضاد