معنی معطر معطر بویا، خوشبو، دماغ پرور، عاطر، عطرآگین، عطرآمیز، گل بو، گل بیز، نافه بومتضاد: بویناک، گندیده، متعفن فرهنگ واژه مترادف متضاد