معنی معشوق معشوق جانان، دلارام، دلبر، دلداده، دل ربا، دوست، دوستگان، شاهد، محبوب، محبوبه، نگار، یار، فاسق، رفیقهمتضاد: عاشق، رفیقمتضاد: معشوقه فرهنگ واژه مترادف متضاد