جدول جو
جدول جو

معنی مطیع شدن

مطیع شدن
منقاد گشتن، سربه راه شدن، فرمان بردار شدن، تابع شدن، تسلیم شدن
متضاد: سرکش شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد