معنی مشکل شدن مشکل شدن سخت شدن، دشوار شدن، پیچیده شدن، بغرنج شدن، غامض شدن، شاق شدن، مغلق شدن، حاد شدنمتضاد: ساده گشتن، سهل شدن، آسان شدن فرهنگ واژه مترادف متضاد