معنی مسلط شدن مسلط شدن چیره شدن، غالب شدن، فایق شدن، مستولی شدن، استیلا یافتن، فایق آمدن، سلطه یافتن، اشراف یافتن، ماهر شدن، مشرف شدن فرهنگ واژه مترادف متضاد