معنی مستضعف مستضعف ضعیف، محروممتضاد: مستکبر، ضعیف نگهداشته شده، فقیر، تنگدست، بی نوا، بی بضاعت، ناتوان، درمانده فرهنگ واژه مترادف متضاد