معنی مستبد مستبد استبدادگرا، خودخواه، خودرای، خودسر، خودکامه، دیکتاتورماب، دیکتاتورمنش، زورگو، قلدر، لجوج، مطلق العنان، استبدادطلب، یک دندهمتضاد: دموکرات، دموکرات منش، مردم گرا فرهنگ واژه مترادف متضاد