جدول جو
جدول جو

معنی مسامحه کردن

مسامحه کردن
اهمال کردن، اهمال ورزیدن، کوتاهی کردن، سستی کردن، قصور ورزیدن، کاهلی کردن، آسان گرفتن، سهل انگاشتن، طفره رفتن، به تاخیر انداختن
فرهنگ واژه مترادف متضاد