جدول جو
جدول جو

معنی مداخله کردن

مداخله کردن
دخالت کردن، شرکت کردن، دست اندازی کردن، پادرمیانی کردن، شفاعت کردن، میانجیگری کردن، وساطت کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد