جدول جو
جدول جو

معنی متفرق

متفرق
پراکنده، تارومار، پاشیده، پخش، پریشان، متشتت، گوناگون، متنوع، منتشر
متضاد: مجموع
فرهنگ واژه مترادف متضاد