جدول جو
جدول جو

معنی متعرض شدن

متعرض شدن
خاطرنشان ساختن، متذکر شدن، یادآوری کردن، اعتراض کردن، انتقاد کردن، به نقدکشیدن، مزاحم شدن، پاپی شدن، ایجاد دردسر کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد