جدول جو
جدول جو

معنی مبتلا کردن

مبتلا کردن
گرفتار کردن، دچار کردن، اسیر کردن، مبتلا ساختن، معتاد کردن، شیفته کردن، دل باخته کردن، عاشق کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد