جدول جو
جدول جو

معنی مباشرت کردن

مباشرت کردن
نظارت کردن، کارگزاری کردن، پیشکاری کردن، عمل کردن، انجام دادن، ورزیدن، جماع کردن، هم خوابگی کردن، هم آغوشی کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد