معنی لت لت چک، خدشه، سیلی، ضربه، پاره، تکه، قطعه، لخت، مصراع، مصرع، نیم بیت، چماق، عمود، گرز، انبار، انبان، بطن، شکم فرهنگ واژه مترادف متضاد