معنی گذاردن گذاردن جادادن، گذاشتن، نهادن، وضع کردن، وضع، طی کردن، عبور کردن، گذشتن، برپاداشتن، منعقد کردن، ترک کردن، رها کردن فرهنگ واژه مترادف متضاد