معنی کمین کمین بزنگاه، کمینگاه، مرصاد، مکمن، نخیز، نخیزگاه، ترصد، مخفی شدن، کمترین، کوچکترین، ناتمام، ناقص، پست، حقیر، دون فرهنگ واژه مترادف متضاد