معنی قائم قائم استوار، ایستاده، برپا، برخاسته، ثابت، سرپا، قایم، سخت، سفت، قرص، محکم، مستحکم، بلند، رسا، پنهان، مختفی، مخفی، نهان، عمود، پاینده، باقی فرهنگ واژه مترادف متضاد