جدول جو
جدول جو

معنی عامل

عامل
آژانس، پیشکار، کارپرداز، کارگزار، نماینده، مامور، مزدور، بااثر، ثمربخش، موثر، صانع، فاعل، کننده
فرهنگ واژه مترادف متضاد