جدول جو
جدول جو

معنی طمع کردن

طمع کردن
آزمند شدن، آزور شدن، آزمندی کردن، آزور بودن، حرص ورزیدن، حریص شدن
متضاد: طمع بریدن، طمع بردن، طمع بستن، امید داشتن، انتظار داشتن، توقع داشتن، امید بستن
فرهنگ واژه مترادف متضاد