معنی طعن طعن زخم زبان، سرزنش، طعنه، عیب جویی، کنایه، گوشه، ملامت، عیب گفتن، سرزنش کردن، کنایه زدن، نیزه زدن، نیزه زنی فرهنگ واژه مترادف متضاد