جدول جو
جدول جو

معنی ضعیف

ضعیف
بی حال، بی قدرت، خفیف، راجل، زار، زبون، سست، عاجز، فرسوده، قاصر، کم زور، لاغر، ناتوان، نحیف، نزار
متضاد: قوی
فرهنگ واژه مترادف متضاد