معنی شکن
شکن
چروک، چین، کرس، پیچ وخم، تاب، شکنج، فر، ماز
فرهنگ واژه مترادف متضاد
⚡ جستجوی واژه " شکن " در سایر فرهنگهای لغت و دائره المعارفهای جدول جو ...