معنی شاهد شاهد مثال، نمودار، نموده، نمونه، غلام، محبوب، معشوق، مغبچه، تماشاچی، حاضر، حی، گواه، ناظر، شهیدمتضاد: غایب فرهنگ واژه مترادف متضاد