معنی سوا شدن سوا شدن جدا شدن، متارکه کردن، طلاق دادن، طلاق گرفتن، یکدیگر را ترک کردن، انتخاب شدن، گزیده شدن، دست چین شدن فرهنگ واژه مترادف متضاد