جدول جو
جدول جو

معنی سقط شدن

سقط شدن
مردن، درگذشتن، به درک واصل شدن، نفله شدن، تلف شدن، از کار افتادن، از حیز انتقاع ساقطشدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد